:-)
بعد از یک هفته، امروز صبح خاله جون اینا رفتن و حسابی جاشون خالیه... 3 روز اول ورودشون همگی رفتیم قزوین و بعدم فارسجین... هوا فوق العاده رویایی بود...حسابی خوش گذشت....برگشتیم و 3 روز همراه با خاله اینا توی خونه و بیرون از خونه لذتبخش بود... پارک و شهربازی و و و...همه کلاسهاتم برقرار بود و رفتیم...بجز پنجشنبه آکادمی که مجبور شدیم بدون اطلاع قبلی غیبت داشته باشیم...
یکشنبه عصر از ساعت 4 تا 7 مسابقات شطرنج رده سنی داشتید و برگزار شد.....که نسبتا راضی کننده بود...
الان توی اتاقی و بابا واست کتاب خونده بخوابی داری چک و چونه میزنی که یکی دیگه بخونه... از تو اصرار و از بابا انکار :دی....اگه من بودم صد در صد اغفال میشدم....هههههه
دوستت داریم خوشگلم....بوس...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی